قرن بیست و یکم است و دو چیز کاملاً روشن است: 1) تربیت جنسی مهم است و 2) فرهنگهایی که معتقدند رابطه جنسی شرمآور است همهچیز را به هم میزنند. آمارها خیرهکننده هستند. رویکردهای عملگرایانهتر به تمایلات جنسی نوجوانان (به عنوان مثال، “هی، تو کاری را که قرار است انجام دهی را انجام میدهی، اما در اینجا نحوه مسئولیتپذیری در مورد آن مهم است”) بهتر از روشهای منع شدید/مذهبی از تربیت جنسی است (به عنوان مثال، «تا زمانی که ازدواج نکردهاید نباید رابطه جنسی داشته باشید»)
مشخص شده است که برنامههای اخیر «فقط منع کردن» که توسط دولت اجرا میشود، در واقع نرخ حاملگی و STI نوجوانان را در ایالتهایی که این قانون در آن اجرا میشود، افزایش میدهد، و باز هم ثابت میکند که نوجوانان همیشه دقیقاً همان کاری را که به آنها میگویید انجام ندهند، انجام میدهند.

تربیت جنسی
در اینجا هفت نکته درباره تربیت جنسی وجود دارد که در نوجوانی باید یاد میگرفتیم، اما این کار را نکردیم.
1. رابطه جنسی امری فراتر از زیست شناسی است
تربیت جنسی، همانطور که امروزه وجود دارد، کم و بیش نموداری از درون و برون بیولوژیکی رفتار تولیدمثلی انسان است. این یک نقشه راه مایع بدن است، یک کلاس آناتومی باشکوه. اشتباه نکنید، برخی از این اطلاعات مفید هستند. ما باید بدانیم عفونتها چگونه اتفاق میافتند، بارداری چگونه کار میکند، و البته، کجا باید آن را بچسبانیم. اما هرگز در گرمای شور و اشتیاق به مجرای دفران یا کیفیت پوشش رحم او فکر نکردهام. فقط به نظر نمیرسد که در آن لحظه آنقدر مرتبط باشد.
انسانها موجوداتی منحصر به فرد در مسئله جنسی هستند. ما به مراتب بیشتر و به روشهای پیچیدهتری نسبت به سایر گونههای روی این سیاره رابطه جنسی ایجاد میکنیم. به این دلیل که برای انسان فعالیت جنسی بیش از یک نیاز بیولوژیکی صرف، اهمیت روانشناختی و معنای اجتماعی دارد. برای لذت سکس میکنیم. برای تفریح سکس میکنیم. ما برای اشتیاق سکس میکنیم. برای انتقام سکس میزنیم، با دوست و دشمن، آدمهای سکسی و آدمهای زشت. ما به دلیل خوشحالی و غمگین بودن سکس میکنیم. چون حوصلهمان سر رفته است. ما به این دلیل که احساس تنهایی میکنیم رابطه برقرار میکنیم. ما به این دلیل که عاشق شدهایم سکس میکنیم. بله، ما هم سکس میکنیم تا بچه بسازیم. اگرچه در دنیای توسعه یافته، این روزها به ندرت انگیزه اصلی است. پس چرا تمام تربیت جنسی بر آن متمرکز است؟
سکس باید دلایل تفریحی، اجتماعی و عاطفی جنسی و عواقب آن را توضیح دهد. باید در مورد معنای بین فردی آمیزش، تعیین انتظارات و مرزهای روشن، برقراری ارتباط با خواستهها، برخورد با احساس شرم و ناهنجاری، و البته مسئولیت پذیری در مورد حفاظت و حریم خصوصی صحبت کند. رابطه جنسی میتواند شگفت انگیز باشد. برخی از بهترین لحظات زندگی ممکن است با شخص دیگری رقم بخورد. پس بیایید در مورد آن صحبت کنیم.
2. چگونه به مرزهای شخصی احترام بگذاریم
یک جزء بزرگ این عمل، رضایت است. رضایت در موقعیتهای جنسی معمولاً به این صورت آموزش داده میشود: «اگر زنی بگوید نه، به معنای نه است». این خوب است، اما به طور کامل پیچیدگی موضوع را پنهان میکند. این موضوع به طرح رابطه جنسی در دیدگاه «زنان باید تصمیم بگیرند، باید آنها را متقاعد کنید» ادامه میدهد. این تصور را تقویت میکند که مردان باید به نحوی خود را به زنان ثابت کنند و زنان باید به نحوی توسط مردی “پیروز” شوند تا با او رابطه جنسی داشته باشند. این رضایت نیست، دستکاری متقابلاً تقویت شده است. “بله” یا “نه” گفتن شرمآور نیست و اینکه آنها نباید از گفتن یکی از آنها خجالت بکشند و یا دیگران را شرمگین کنند. این بدون توجه به جنسیت، جهتگیری یا دلیل است. همه امیال شخصی درست مانند رد خواستههای شخصی توسط دیگری معتبر است. باید به هر دو احترام گذاشت. به همین سادگی.
3. رابطه جنسی بازتابی از ارزش شما به عنوان یک شخص نیست
اما برای رسیدن به این مرحله، جنسیت باید به عنوان نشان افتخار یا شرم در فرهنگ ما از پایه حذف شود. تا زمانی که پسرها به خاطر عدم موفقیت در مخ زدن شرمنده باشند و دختران به دلیل موفقیت زیاد در مخ زدن خجالت بکشند، پسرها همچنان انگیزهای برای دستکاری دختران در موقعیتهایی خواهند داشت که رضایت آنها مبهم است. هیچ کس در این ترتیب برنده نمیشود. همه ناامید میشوند. مردم دروغ میگویند. برخی افراد مورد تجاوز قرار میگیرند. تصادفی نیست که خشونت جنسی و طلاق در کشورهایی که این فرهنگ شرم جنسی ادامه دارد، بالاترین میزان است. وقتی ارزش شما به عنوان یک انسان بر اساس جنسیتی که دارید یا ندارید یا ازدواجی که دارید یا ندارید مورد قضاوت قرار میگیرد، آنگاه میتوانید به راحتی احساس کنید که در گفتن و انجام دادن برخی چیزهای نابهنجار مردد هستید.

تربیت
4. جهت گیریهای جنسی مختلف طبیعی هستند
اینجا بی خیال، اما ارزش تکرار برای هر کسی که هنوز در سال 1957 زندگی میکند، را دارد. همجنسگرایی طبیعی است و هیچ چیز غیراخلاقی در مورد آن وجود ندارد. ما اکنون میدانیم که همجنسگرایی احتمالاً به هورمونهای دوران بارداری مرتبط است و احتمالاً حتی ممکن است نوعی مبنای ژنتیکی داشته باشد. طبیعی است در سراسر قلمرو حیوانات دیده میشود. در سراسر تاریخ بشریت به صورت بین فرهنگی فهرست شده است. مفهوم گرایش جنسی خود یک اختراع نسبتاً جدید فرهنگ غرب است. و هر کس این ایده به ذهنش خطور کرد، مستحق فحش خوردن است.
جهتگیری جنسی یک طیف است و افراد میتوانند در طول زندگی خود در سراسر آن طیف نوسان کنند. مطالعات روانشناختی اخیر نشان دادهاند که برای بقیه ما برای همیشه آشکار بوده است: اینکه مردان همجنسگرا برانگیختگی خود را با محرکهای همواروتیک سرکوب میکنند. منظورم این است که آیا فروید قبلاً این موضوع را پوشش نداده است؟ آنچه در دیگران متنفریم همان چیزی است که در خودمان از آن خجالت میکشیم. کنجکاوی و تجربیات جنسیتی از تمایلات رایج در هر دو جنس هستند. هیچ کس را عجیب و غریب یا از نظر اجتماعی غیرقابل قبول نمیکند. از آن عبور کنید.
5. کلیتوریس لعنتی کجاست و برای چیست
به طور جدی. میدونی چند ساله بودم که بالاخره فهمیدم؟ زنان نیز ارگاسم را دوست دارند.
6. چگونه مردان و زنان رابطه جنسی را متفاوت تجربه میکنند
مقیاس جنسیتی خوب، این بخشی از مقاله است که در آن یک دسته از فمینیستها عصبانی میشوند. اما سه چیز در مورد تمایلات جنسی مرد/زن صادق است:
مردان و زنان تفاوتهای ذاتی در نحوه تجربه جنسی خود دارند.
این باید برای هر کسی که تا به حال به افراد برهنه نگاه کرده است واضح باشد.
این تفاوتها، علیرغم وجود، واقعاً معنایی ندارند.
حقیقت این است که تلاش برای ایجاد یک ایدئولوژی که زن و مرد از همه نظر دقیقاً یکسان هستند، به همان اندازه فاشیستی و مزخرف است که ایدئولوژی نقشها و کلیشههای جنسیتی مرسوم را به همه تحمیل کنیم. مردم با هم فرق دارند. زن و مرد نیز متفاوت هستند. این چیزها متقابل نیستند. میدانیم که زن و مرد با هم فرق دارند. ما این را از طیف گستردهای از مطالعات عصبی و روانشناختی میدانیم. این را از مطالعه نحوه تعامل مردان همجنسگرا و لزبینها با یکدیگر میدانیم. ما از پریماتولوژی و دوشکلی جنسی آشکار گونه خود میدانیم. و ما از روایتهای ذهنی ترنسکشوالهایی که از درمانهای جایگزین هورمونی استفاده میکنند میدانیم. پس مردان و زنان از برخی جهات با هم متفاوت هستند و باید به هر دو جنس به یک اندازه احترام و آن تفاوتها را پذیرفت. (چرا مردم این را اینقدر پیچیده میکنند؟)
چگونه اعتقادات بد را ازبین ببریم
این به خودی خود باید در بخش سکس آموزش داده شود. اما چیزی که باید آموزش داده شود این است که چگونه میل جنسی بین زن و مرد متفاوت است، چگونه زنان در تمایلات خود از نظر جنسی روانتر هستند، چگونه مردان در برانگیختگی جسمی بصریتر هستند، و چگونه به طور متوسط (در میان جمعیتها، در فرهنگها و در ترنسجنسگرایان زن به مرد)، معمولاً میخواهند بیشتر و با طیف وسیعتری از شرکای جنسی همراهی داشته باشند. هیچ چیز ذاتاً درست یا غلط در این تفاوتها وجود ندارد. این تفاوتها توجیه اخلاقی برای رفتار غیراخلاقی نیست.
اگر من با بازوهای بزرگ به دنیا بیایم، این به من این حق را نمیدهد که به مردم مشت بزنم. اگر مردی با میل جنسی بالا به دنیا بیاید، این به او این حق را نمیدهد که خود را به زنان تحمیل کند. اما همچنین او را به یک منحرف، زنباز، هیولا یا متجاوز در انظار تبدیل نمیکند. جدی، چرا اینقدر پیچیده است؟
7. روابط عالی یعنی رابطه جنسی عالی
چیزی که بسیاری از کلاسهای تربیت جنسی در مورد پویایی روابط جنسی میگویند: «صبر کن تا ازدواج کنی»، گویی که با گذاشتن یک حلقه در انگشت به طرز جادویی تمام ناامنیهایی که ممکن است در مورد تمایلات جنسی خود داشته باشید برطرف شود. متأسفانه اینطور نیست. تقریباً مانند یک رکورد شکسته است که چند نفر را میشنوید که ناله میکنند که ای کاش قبل از ازدواج بیشتر با هم ارتباط میگرفتند.