در اینجا یک تناقض با خودسازی وجود دارد و آن این است: هدف نهایی هر خودسازی رسیدن به نقطهای است که دیگر نیازی به بهبود خود احساس نکنید. در مورد آن فکر کنید: تمام هدف بهبود بهرهوری شما این است که به نقطهای برسید که هرگز مجبور نباشید در مورد چگونگی بهرهوری بیشتر فکر کنید. تمام هدف دنبال کردن خوشبختی رسیدن به نقطهای است که دیگر مجبور نیستید به شاد بودن فکر کنید. بنابراین، خودسازی، به شیوهای عجیب، در نهایت خود باخت است. تنها راه برای دستیابی واقعی به پتانسیل خود، تحقق کامل، یا «خودشکوفایی» این است که در مقطعی از تلاش برای همه آن چیزها دست بردارید.
63 قدم برای زنده ماندن در بدترین لحظات زندگی را از اینجا بخوانید
یکی از چیزهای زیبا در مورد تایلر دوردن در Fight Club این است که به نظر میرسد او غرور ضمنی و جذب خود را که با میل به بهبود خود به وجود میآید را درک میکند. حالا، قبل از اینکه به کلوپ فایت برویم، شروع کنیم به مشت زدن به یکدیگر در زیرزمینها، و منفجر کردن ساختمانهای بانک، من معتقدم که نقش مهمی برای خودسازی و میلیونها پادکست، کتاب، سمینار و مقالهای که شما وسواس دارید، وجود دارد. مصرف کردن. اما، طبق معمول، خیلی چیزها به این بستگی دارد که چرا به بهبود خود اهمیت میدهید.
دو رویکرد برای بهبود خود وجود دارد:
معتاد خودسازی
افراد معتاد به خودسازی احساس میکنند که باید در هر سمینار جدیدی بپرند، آخرین کتابها را بخوانند، به همه پادکستها گوش دهند، وزنهها را بلند کنند، تمام مربیان زندگی را استخدام کنند، همه چاکراهای خود را باز کنند و در مورد تمام آسیبهای دوران کودکی خود صحبت کنند. – هم واقعی و هم خیالی – بیوقفه. برای فرد معتاد به خودسازی، هدف از خودسازی، خود بهبود نیست. بلکه با یک شکل ظریف از (ترس از دست دادن) انگیزه دارد. معتاد، این احساس دائمی را دارد که هنوز نکات جادویی، تکنیک یا اطلاعات طلایی وجود دارد که موفقیت بزرگ بعدی آنها را ایجاد میکند.
خودسازی برای افراد معتاد به نوعی سرگرمی بزرگ تبدیل میشود. این چیزی است که آنها تمام پول خود را صرف آن میکنند. این کاری است که آنها با تعطیلات خود انجام میدهند. جایی است که آنها با دوستان خود ملاقات میکنند. برای اکثر مردم، این لزوماً چیز بدی نیست. مطمئناً میتوانید زمان و پول خود را صرف چیزهای بدتر کنید.

خودسازی
گردشگران خودسازی
افراد دیگر فقط زمانی برای کمک به خود میآیند که واقعاً به فن ضربه زده باشد. آنها فقط با طلاق سیلی خوردند یا یکی از نزدیکانشان فوت کرد و اکنون افسرده شدهاند یا فقط به یاد آورده اند که 135000 دلار بدهی کارت اعتباری دارند که به نوعی فراموش کردهاند آن را در 11 سال گذشته پرداخت کنند. برای گردشگران خودیاری، مطالب خودیاری مانند مراجعه به پزشک است. نه، شما فقط زمانی به بیمارستان میروید که چیزی از قبل اشتباه باشد و درد شدید زیادی داشته باشید. این افراد از مواد خودیاری استفاده میکنند تا هر چیزی را که آزارشان میدهد برطرف کنند، آنها را روی دوش خود باز کنند، و سپس دوباره به دنیا میروند.
من استدلال میکنم که گردشگران خودیاری از توصیههای خودیاری به شیوهای سالم استفاده میکنند و افراد معتاد به خودیاری (اغلب، اما نه همیشه) از آن به شیوهای ناسالم استفاده میکنند. به یاد داشته باشید، نقطه متناقض هر خودسازی این است که به جایی برسید که دیگر احساس نکنید نیازی به بهبود خود دارید. بنابراین، زیادهروی مداوم در مطالب خود-بهبودی فقط به این احساس بیکفایتی ادامه میدهد.
بسیاری از مردم به مواد خودیاری مراجعه میکنند، زیرا احساس میکنند مشکلی دارند یا وضعیتشان اشتباه است. مشکل این است که هر چیزی که به شما میگوید چگونه زندگی خود را بهبود ببخشید، به این معناست که ذاتاً مشکلی در شما وجود دارد.
این افراد میتوانند در نهایت در یک نوع مارپیچ قرار گیرند. آنها توصیههای بهرهوری را با جاروبرقی جمعآوری میکنند و شروع به بیدار شدن در ساعت 5 صبح میکنند و 30 دقیقه قبل از صبحانه به مدیتیشن میپردازند و با ضربانهای دو گوش در پسزمینه در حالی که حیوان روحی خود را تجسم میکنند، مدیتیشن میکنند. سپس بچهها را برای مدرسه بیدار میکنند…
اوه لعنتی، چه میشود اگر آنها بچههایشان را اشتباه بیدار کنند؟ و بنابراین اکنون آنها 22 کتاب در مورد تاکتیکهای فرزندپروری سفارش میدهند، شروع به شرکت در سمینارهایی در مورد چگونگی بالا بردن عزتنفس فرزندتان میکنند، که منجر به سمینار دیگری در مورد نحوه برنامهریزی برای آینده مالی فرزندتان میشود، و این منجر به یک مغز متفکر پلاتینی فوقالعاده 10 هزار دلاری میشود. چیزهای عجیبی که در آن به بدهی پرداختهاید و خانه خود را دوباره رهن کردهاید تا بتوانید یاد بگیرید که چگونه تا 50 سالگی میلیونر شوید.
به کجا ختم میشود؟
ته ندارد. حداقل تا زمانی که تصمیم نگیرید. چیزی به نام زندگی بهینه وجود ندارد. مطمئناً برخی از عادات و اعمال وجود دارند که سالمتر از سایرین هستند. خواب، ورزش، و چیزهایی که برای خود میگذارید، همگی مکانهای خوبی برای شروع هستند. اما تکنیک 80/20 در اینجا بسیار ساده است: فقط چیزهای بزرگ را خراب نکنید. تا زمانی که رابطه خود را با آن درک کنید، خوب است که در مطالب خودسازی افراط کنید. تا زمانی که مطمئن شوید این رابطهای است که شما آن را کنترل میکنید، نه برعکس.
زیرا فرد معتاد به خودیاری ممکن است بارها و بارها احساس رشد / تعالی / بهبود / گسترش آگاهی را تجربه کند. اما فقط به این دلیل که احساس میکنید به جلو حرکت کردهاید به این معنی نیست که واقعاً این کار را کردهاید. زیرا تنها راه برای بهرهمندی واقعی از خودسازی این است که روزی به جایی برسید که دیگر به آن نیاز ندارید. مثل گچ برای یک دست شکسته. یا یک باند برای برش عمیق. تو آن را بپوش، بگذار شفات دهد. سپس آن را بردارید و به زندگی خود ادامه دهید.