سبک زندگی

ازدواج و سه فایده خارق‌العاده آن

ازدواج و سه فایده خارق‌العاده آن

بیایید فواید ازدواج را از زبان مارک منسن بخوانیم. مارک می‌گوید: در سال‌های جوانی، کسی بودم که به عنوان یک “بازیکن” توصیف می‌شد. من برای خوابیدن با زن‌های زیادی تلاش می‌کردم. متأسفانه، برای مدتی، بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت من بود، که سالم نبود. من آن مردی بودم که با چهار زن مختلف همزمان ارتباط داشتم و یادم نمی‌آمد به کدام یک پیامک داده بودم. اما اهمیتی نمی‌دادم، زیرا همیشه زن دیگری در گوشه و کنار بود. این یک زندگی سرگرم‌کننده بود، اما سطحی هم بود و به غیر از خوش‌گذرانی خود من، کم و بیش بی‌معنی بود.

Why Does Marriage Exist if it Doesn't in Heaven?

ازدواج



وسواس من در مورد آلت تناسلی‌ام صرفاً نتیجه ناامنی‌های عمیق‌تر من در مورد صمیمیت و تعهد بود. یعنی به شدت می‌ترسیدم که اجازه بدهم خیلی به کسی نزدیک شوم و بنابراین به جای اینکه نیازم به عشق را از طریق کیفیت برآورده کنم، روابط کمی ‌را دنبال کردم. یک عارضه جانبی آن این بود که برای سال‌های متمادی اعتقادات زیادی در مورد تعهد و ازدواج داشتم که رفتار من را توجیه می‌کرد. عقیده داشتم ازدواج یک سنت قدیمی ‌بود. مردان و زنان از نظر بیولوژیکی برای بی بندوباری طراحی شده‌اند. تقلب اجتناب‌ناپذیر است و تعهد مادام‌العمر نه تنها عملی نیست، بلکه معادل یک زندان شیشه‌ای است.

با این حال، من اینجا هستم. متاهل و احساس واقعاً خوبی نسبت به آن دارم. پس چه اتفاقی افتاد؟
همانطور که شروع به آرام شدن کردم و ترس‌هایم را رها کردم، شروع به کشف بسیاری از هیجانات و مزایای غیرمنتظره چنین تعهد بزرگی به یک فرد مجرد کردم. مزایایی که هرگز در نظر نگرفته بودم یا هرگز ندیده بودم که در جای دیگری بیان شوند.




1. تعهد انرژی ذهنی و عاطفی فرد را برای چیزهای مهم‌تر آزاد می‌کند



با نگاهی به گذشته، زمان و انرژی خیلی زیادی را صرف نگرانی در مورد چیزهای زیر کردم:

زنان مختلف درباره من چه فکر می‌کردند و آیا آنها جذب من شدند یا خیر.
کاری که می‌توانستم انجام دهم تا برخی از زنان بیشتر جذب من شوند.
تدارکات و برنامه‌ریزی برای دیدن زنان مختلف که جذب آنها شدم.
چقدر در هر زمان یا در زمینه خاصی، جذاب بودم.
چگونه قرار بود زنان بیشتری را ببینم؟ چه نوع زنانی را می‌خواستم ملاقات کنم؟

همسرم چندین بار اظهار نظر کرده است که وقتی در سال 2015 از او خواستگاری کردم “تغییر” کردم و فکر می‌کنم به همین دلیل است. هنگامی‌که آن تصمیم را گرفتم، زمانی که آن تعهد را به صراحت بیان کردم، که این برای همیشه است، مغزم متوجه شد که هرگز، هرگز، دیگر نباید نگران چک لیست بالا باشم. برای چندین سال، چک لیست بالا مقدار زیادی از RAM ذهنی من را اشغال کرده بود. در واقع، مانند هر فرد مجردی، دوره‌هایی از وسواس مطلق را پشت سر گذاشتم، هر متن، هر کلمه گفته شده را تجزیه و تحلیل می‌کردم، ساعت‌ها را صرف خیال‌پردازی در مورد چه‌هایی که می‌توانستم کنم و چه می‌شدها، گذراندم.
ناگهان همه اینها از بین رفتند. من نباید نگران یک چیز باشم. این فوق‌العاده حس رهایی بخشی است. می‌توانم نگران چیزهایی باشم که واقعاً در زندگی‌ام مهم هستند – یعنی کارم – اما همچنین با سرگرمی‌های قدیمی ‌دوباره ارتباط برقرار کرده‌ام و با تمام اوقات فراغت جدیدم سرگرمی‌های جدیدی پیدا کرده‌ام. کتاب‌های بیشتری می‌خوانم، زیاد مشروب نمیخورم و زندگی عالیست.

 

درباره ترک همیشگی سیگار اینجا بخوانید

 



2. یک شریک دائمی‌شما را بسیار سازنده تر می‌کند

Riverside County Assessor - County Clerk - Recorder - Marriages

ازدواج



نمیتونم به خودم غذا بدم من فقط نمی‌تونم. این موضوع تقریباً در تمام زندگی بزرگسالی من ادامه داشته است. من را در آشپزخانه بگذارید، من مثل یک فرد ناشنوا در یک سمفونی بی‌اثر هستم، فقط به چیزها خیره می‌شوم و احساس درماندگی می‌کنم. در نتیجه، فهمیدن اینکه چگونه می‌خواهم به خودم غذا بدهم، ساعات زیادی از هفته من را اشغال می‌کند، و به ناچار، در نهایت به خوردن مقدار زیادی آشغال می‌پردازم.

واقعیت این است که وقتی آن قدم را برداشتید و زندگی خود را با شخص دیگری ادغام کردید، تبدیل به یک تیم می‌شوید. چیزهایی که شما در آنها داغون هستید، آنها می‌توانند کندی را از بین ببرند، و برعکس. همسرم از من فردی سالم‌تر، عاقل‌تر و سازنده‌تر ساخته است، زیرا او در انجام تعدادی از مهارت‌های زندگی که من در آن‌ها بد هستم مهارت دارد، دقیقاً به همان شکلی که من می‌توانم برخی از چیزهایی را که او بد انجام می‌دهد انجام دهم. ما، به معنای واقعی کلمه، یکدیگر را «آدم‌های بهتری» می‌سازیم.




3. ارزش روانشناختی ایجاد یک تاریخ مشترک



در اواسط 20 سالگی، تقریباً چهار سال را صرف سفر به دنیا به تنهایی کردم. من تجربیات شگفت انگیز زیادی داشتم، اما در نهایت، وقتی از آنجا بیرون آمدم، نمی‌توانستم به گذشته نگاه نکنم و احساس کردم که بسیاری از آن‌ها بی معنی است.
وقتی من و همسرم شروع به قرار گذاشتن کردیم، او کارش را رها کرد و من و او تقریباً دو سال با هم به دور دنیا سفر کردیم. در حالی که سفر با او، از بسیاری جهات، مملو از سختی و پیچیده‌تر از سفر انفرادی بود، تجربیاتی که در نهایت با هم به اشتراک گذاشتیم، وزن بیشتری در حافظه‌ام دارد، به این دلیل ساده که به اشتراک گذاشته شد. خیلی خوب است که خودتان به دیدن دیوار بزرگ چین بروید، اما با گذشت زمان، فقط یک عکس و چند خاطره مبهم و بی معنی برای شما باقی می‌ماند. این یک چک باکس داخلی است که علامت زده شده است اما هنوز به نوعی خالی به نظر می‌رسد. تنها زمانی که یک عزیز را به معادله اضافه می‌کنید، این خاطرات با اهمیت عمیق تری ظاهر می‌شوند.

و نکته شگفت انگیز این است که با گذشت زمان ارزش آن بیشتر می‌شود. هر کسی می‌داند که یافتن دوستان مادام العمر دشوار است. افراد کمی‌در دنیا هستند که شما را برای پنج یا حتی 10 سال می‌شناسند. شما برای آن افراد و دیدگاه آنها ارزش قائل هستید.

در یک ازدواج که تعهدی مادام‌العمر است، خود را آماده می‌کنید تا داستانی مشترک با کسی بسازید که شما را برای دهه‌های آینده می‌شناسد، کسی که به معنای واقعی کلمه تمام جزئیات زندگی شما را در درون و بیرون می‌داند، کسی که در بزرگترین موفقیت‌های شما نیز حضور داشته است. همانطور که بدترین شکست‌های شما را با شما متحمل شده است. چه کسی، چند دهه بعد، می‌نشیند و می‌خندد که چگونه خود 30 ساله شما احمق بود، چقدر نابینا بودید وقتی فکر می‌کردید اولین شغل درست می‌شود، چه کسی شما را دوست خواهد داشت و وقتی در مورد اینکه چقدر متفاوت می‌خواهید صحبت می‌کنید، اهمیت می‌دهد. این چیزی است که در هیچ جای دیگری یافت نمی‌شود، به هیچ وجه نمی‌توان آن را ایجاد کرد، مگر از طریق «تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند».

منبع: تیم محتوای آی خونه دار

از محصولات ما دیدن نمایید

آخرین مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت ، استفاده از سرویس ریکپچای گوگل الزامی است که منوط به خط مشی رازداری و شرایط استفاده گوگل است.

من با این قوانین موافقم.

سبد خرید
ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

فروشگاه
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من