روانشناسی

ارزش شخصی: چگونه بفهمیم واقعا چه کسی هستیم؟ (2)

ارزش شخصی: چگونه بفهمیم واقعا چه کسی هستیم؟ (2)

در مطلب قبل مجله درباره ارزش شخصی صحبت کردیم که چه هستند و چگونه آنها را پیدا کنیم اینجا به ادامه مطلب می‌پردازیم.
در زیر یکی از الهام‌بخش‌ترین سخنرانی‌های TED است که تا به حال دیده‌ام. پر از ایده‌های مهیج نیست. قرار نیست به چیزهای بزرگی دست پیدا کنید که بتوانید فوراً از آنها استفاده کنید و در زندگی خود پیاده کنید. اما آنچه او توصیف می‌کند کاملاً درست است:
داریل دیویس یک نوازنده سیاه‌پوست است که سفر کرده و نمایش‌های بلوز را در سراسر جنوب ایالات متحده اجرا کرده است. او در زندگی حرفه‌ای خود به ناچار با تعدادی از برتری‌گرایان سفیدپوست مواجه می‌شود. به جای اینکه با آنها بجنگد یا با آنها بحث کند، کاری غیرمنتظره انجام داد: با آنها دوست شد. این ممکن است دیوانه کننده به نظر برسد و شاید هم باشد. اما جنون‌آمیزتر اینجاست: او بیش از 200 عضو KKK را متقاعد کرده است که لباس خود را کنار بگذارند.

        قست اول ارزش گذاری را از اینجا بخوانید


در اینجا چیزی است که اکثر مردم در مورد تغییر ارزش دریافت نمی‌کنند: شما نمی‌توانید کسی را با ارزش‌هایش استدلال کنید. شما نمی‌توانید آنها را برای ارزش‌گذاری چیزهای متفاوت شرمنده کنید (شرمنده کردن آنها در واقع اغلب اثر معکوس دارد). نه، تغییر ارزش بسیار ظریف‌تر از این است و شاید بدون اینکه متوجه شود، به نظر می‌رسد داریل دیویس در آن استاد است.

مفهوم ارزش‌آفرینی در کسب و کار - جشنواره اندیشمندان و دانشمندان جوان

ارزش


مرحله 1: ارزش باید شکست بخورد


دیویس به طور شهودی چیزی را فهمید که تقریباً همه ما نمی‌دانیم: ارزش‌ ها مبتنی بر تجربه هستند. شما نمی‌توانید با کسی بر اساس ارزش‌ هایش بحث کنید. شما نمی‌توانید آنها را تهدید کنید که عمیق‌ترین اعتقادات خود را کنار بگذارند. این فقط آنها را دفاعی و حتی در برابر تغییر خود مقاوم‌تر می‌کند. درعوض، باید با همدلی به آنها نزدیک شوید. تنها راه برای تغییر ارزش‌ های یک نفر ارائه تجربه‌ای بر خلاف ارزش آنهاست. اعضای KKK ارزش‌ های عمیقاً نژادپرستانه داشتند و دیویس به جای اینکه به آنها حمله کند و به عنوان یک دشمن به آنها نزدیک شود، به گونه‌ای که ارزش‌ های آنها را به آنها بازتاب دهد – تصمیم گرفت به روشی کاملاً برعکس به آنها نزدیک شود: به عنوان یک دوست. و این دوستی و احترام باعث شد اعضای KKK هر آنچه را که می‌دانستند زیر سوال ببرند.
برای رها شدن از یک ارزش، باید از طریق تجربه با آن مخالفت کرد. گاهی این تناقض با رساندن ارزش به نتیجه منطقی آن اتفاق می‌افتد. مهمانی زیاد در نهایت زندگی را پوچ و بی‌معنی می‌کند. دنبال کردن پول زیاد در نهایت استرس و بیگانگی بیشتری به همراه دارد. رابطه جنسی بیش از حد باعث می‌شود ران‌های شما دچار ساییدگی شده و روی زانوهایتان سوخته شود.
مواقع دیگر، یک ارزش با دنیای واقعی در تضاد است. بسیاری از اعضای KKK که با دیویس ملاقات کردند، هرگز یک سیاهپوست را نشناختند، خیلی کمتر کسی را که برایشان احترام قائل بودند. بنابراین، او به سادگی با آنها ملاقات کرد و سپس احترام آنها را به دست آورد.


مرحله 2: خودآگاهی برای تشخیص اینکه ارزش ‌های ما شکست خورده‌اند داشته باشید


وقتی ارزش‌ های ما شکست می‌خورد، وحشتناک است. یک فرآیند غم و اندوه وجود دارد که اتفاق می‌افتد. از آنجایی که ارزش ‌های ما هویت و درک ما از اینکه چه کسی هستیم را تشکیل می‌دهند، از دست دادن یک ارزش به نظر می‌رسد که بخشی از خود را از دست می‌دهیم. بنابراین، ما در برابر این شکست مقاومت می‌کنیم آن را توضیح می‌دهیم و آن را تکذیب می‌کنیم. ما با توجیهاتی روبرو می‌شویم. دیویس گفت که برای ماه‌ها، دوستان KKK او برای توجیه دوستی خود با او تلاش می‌کنند. آنها چیزهایی مانند “خب، تو با داریل متفاوت هستی” می‌گفتند، یا توجیهات مفصلی برای اینکه چرا به او احترام می‌گذارند ارائه می‌کردند.


وقتی ارزش‌ های ما شکست می‌خورند، دو توجیه داریم: 1) دنیا بد است، یا 2) ما بد می‌کنیم.
فرض کنید کل زندگی خود را صرف تعقیب پول کرده‌اید و سپس، در 40 سالگی، مقدار خوبی را جمع‌آوری می‌کنید. اما به جای غواصی و شنا در سکه‌های طلا مانند اسکروج مک داک، این پول برای شما خوشبختی نمی‌آورد، بلکه استرس بیشتری برای شما به ارمغان می‌آورد. باید دریابید که چگونه آن را سرمایه گذاری کنید. برای ظاهراً همه چیز باید مالیات بپردازید. دوستان و خانواده y اعضا پیوسته به دنبال کمک یا جزوه به شما نزدیک می‌شوند.
اما به جای درنظرگرفتن این که ارزش آن بد است، که شاید باید به چیزی بیشتر از پول اهمیت دهید، بیشتر مردم در عوض دنیای اطراف خود را سرزنش می‌کنند. این تقصیر دولت است زیرا آنها ثروت و موفقیت را مجازات می‌کنند. دنیا پر است از آدم‌های لوس و تنبلی که فقط یک جزوه می‌خواهند. بازار سهام راکتی است و برنده شدن آن غیرممکن است. دیگران خود را مقصر می‌دانند. آنها فکر می‌کنند، “من باید بتوانم از عهده این کار بر بیایم، بنابراین فقط باید پول بیشتری به دست بیاورم و همه چیز درست می‌شود.” آنها بر روی تردمیل گرفتار می‌شوند که دائماً ارزش خود را بیشتر و بیشتر دنبال می‌کنند تا اینکه به نوعی افراط گرا می‌شوند.

تعداد کمی‌ از مردم به این فکر می‌کنند که خود ارزش مقصر است. این ارزش‌گذاری پول شما را به این وضعیت رساند، بنابراین راهی وجود ندارد که شما را از آن خارج کند.


مرحله 3: ارزش را زیر سوال ببرید و فکر کنید چه ارزش‌هایی می‌توانند کار بهتری انجام دهند


به جای اینکه همیشه به دنبال پول باشید، می‌توانید آزادی را تعقیب کنید. جای اینکه بخواهید مورد پسند همه قرار بگیرید، می‌توانید برای ایجاد صمیمیت با چند نفر ارزش قائل شوید. به جای تلاش برای به دست آوردن همه چیز، می‌توانید فقط بر انجام بهترین تلاش خود تمرکز کنید. این مقادیر سطح بالاتر و انتزاعی بهتر هستند زیرا مشکلات بهتری ایجاد می‌کنند. اگر ارزش اصلی شما در زندگی مقدار پولی است که دارید، پس همیشه به پول بیشتری نیاز خواهید داشت. اما اگر ارزش اصلی شما آزادی شخصی باشد، برای مدتی به پول بیشتری نیاز خواهید داشت، اما ممکن است شرایطی وجود داشته باشد که به پول کمتری نیاز داشته باشید. یا جایی که پول کاملاً بی‌ربط است. شما همچنان مشکلاتی خواهید داشت، این اجتناب‌ناپذیر است، اما نیاز سیری‌ناپذیر به پول بیشتر یکی از آنها نخواهد بود.
در نهایت، مقادیر انتزاعی، مقادیری هستند که می‌توانید کنترل کنید. شما نمی‌توانید کنترل کنید که مردم شما را دوست داشته باشند. اما همیشه می‌توانید کنترل کنید که صادق باشید یا نه. همیشه نمی‌توانید کنترل کنید که چه زمانی برنده شوید یا نه. شما همیشه می‌توانید کنترل کنید که آیا بهترین تلاش خود را می‌کنید یا خیر. در یک شغل، همیشه نمی‌توانید میزان دستمزد خود را کنترل کنید. اما همیشه می‌توانید کنترل کنید که آیا کاری را انجام می‌دهید که به نظرتان معنادار است.

چگونه ارزش پیشنهادی متمایزکننده ایجاد کنید؟

ارزش شخصی


زندگی خوب


بنابراین، نکته اینجاست: نشستن و فکر کردن به ارزش ‌های بهتر است. اما تا زمانی که بیرون نروید و آن ارزش جدید را تجسم نکنید، هیچ چیز مستحکم نخواهد شد. ارزش‌ها از طریق تجربه زندگی به دست می‌آیند و از دست می‌روند. نه از طریق منطق یا احساسات یا حتی باورها. آنها باید زندگی و تجربه شوند تا بچسبند. این اغلب شجاعت می‌خواهد. بیرون رفتن و زندگی کردن با ارزشی برخلاف ارزش‌های قدیمی‌تان بسیار ترسناک است. تصور می‌کنم بچه‌های KKK از گذراندن وقت با یک مرد سیاه پوست وحشت داشتند. احتمالاً وقتی متوجه شدند که او را دوست دارند و به او احترام می‌گذارند، آنها را وحشت زده کرد. احتمالاً از او دوری می‌کردند و بین خود و او دیوار می‌کشیدند.
ما در زندگی خودمان همیشه همین کار را می‌کنیم. خواستن روابط معتبر آسان است. اما زندگی کردن با آنها سخت است. این ترسناکه. ما از آن اجتناب می‌کنیم. ما برای اینکه چرا باید منتظر بمانیم، بهانه می‌آوریم، وگرنه دفعه بعد این کار را انجام خواهیم داد. اما “دفعه بعدی” ناگزیر به شکست و درد دیگری ختم می‌شود.


راهنمای چهار مرحله‌ای برای زندگی با ارزش‌های خود


یک مقدار را انتخاب کنید: این می‌تواند ارزشی باشد که متوجه شده‌اید قبلاً دارید یا ارزش جدیدی که تصمیم گرفته‌اید تجسم کنید.
اهدافی را تعیین کنید که با آن ارزش همسو باشد.
طوری تصمیم بگیرید که شما را به آن اهداف نزدیک‌تر کند.
مزایای عاطفی و فیزیکی این ارزش را تجربه کنید اینها سپس به شما انگیزه می‌دهند که آن را بیشتر دنبال کنید
مقدار بعدی را انتخاب کنید و تکرار کنید.
این چهار مرحله ساده هستند، اما آسان نیستند. آنها احتمالاً از شما می‌خواهند که از منطقه امن خود خارج شوید، کاری را انجام دهید که قبلاً هرگز انجام نداده‌اید، شاید شغلی را که نیمی ‌از عمر خود را صرف ساختن آن کرده‌اید رها کنید یا حتی چند نفر را که به آنها اهمیت می‌دهید عصبانی کنید. اما اگر آنها را انجام ندهید، دیگر فایده‌ای ندارد که خودتان را پیدا کنید یا دوباره بسازید. همچنین ممکن است به زندگی با خلبان خودکار ادامه دهید و به دنبال آن شادی باشید که برای همیشه از شما دوری می‌کند، زیرا می‌دانید چه چیزی باید بخواهید، اما از دنبال کردن آن خیلی می‌ترسین.
وقتی شجاعت لازم را برای زندگی کردن با ارزش‌های جدید خود به دست می‌آورید، اتفاقی دیوانه‌کننده می‌افتد: حس خوبی به شما دست می‌دهد. مزایای آن را تجربه می‌کنید. هنگامی‌که آن مزایا را تجربه کردید، نه تنها ادامه زندگی با ارزش جدید آسان تر می‌شود، بلکه دیوانه کننده به نظر می‌رسد که چرا این کار را زودتر انجام نداده‌اید. این مانند حسی است که بعد از یک دویدن خوب به دست می‌آورید. یا آرامشی که بعد از گفتن حقیقت به کسی احساس می‌کنید. یا رهایی که وقتی از نژادپرستی بودن دست می‌کشید و لباس کلن خود را به یک پیرمرد سیاه پوست خوب می‌سپارید احساس می‌کنید. مانند پریدن در یک استخر سرد، خطا و شوک می‌گذرد و شما با یک احساس آرامش فوق‌العاده و درک جدیدتر و عمیق‌تر از اینکه واقعاً هستید باقی می‌ماند.

منبع: تیم محتوای آی خونه دار

از محصولات ما دیدن نمایید

آخرین مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت ، استفاده از سرویس ریکپچای گوگل الزامی است که منوط به خط مشی رازداری و شرایط استفاده گوگل است.

من با این قوانین موافقم.

سبد خرید
ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

فروشگاه
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من